عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
نمونه های از اشعار تولد امام رضا رات برای شما عزیزان فراهم نموده ایم با ما در سایت تالاب باشید
عشق بى نهايت
دل به زيارت تو اوج مى گيرداى رضا!مى آيم به سوى توتو اى عشق بى نهايت!و توعاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوىو هاى هاى اشكهايمبه زيارت تواز ديدگانم جارى مى شوداى ملكه دلهاى خسته!تو جام مرا پر از شراب معنويت مى سازىو منعاشقانه نامت را فرياد مى زنم:اى امام هشتمين!اى ضامن آهوان رميده!تو معيار سنجش صداقت هستىتو آسمان زلال دلها هستى
عشق،پنجره فولادت را معنا مى كندو دل به زيارت تو اوج مى گيرداى ضريح سراسر نور!با دلى آكنده از صداقتهاى توبا جامى تهى از عشقو چشمانى بر گل نشستهبه سوى تو مى آيمو پرندگان حرمتعروجت را معنا مى كنندو عاشقانه دانه از لانه نور برمى چينندو تو را مى ستاينداى بزرگ ترين واژه كلام!تو عروج آسمانى كرده اىو تمامى زائران ضريحت رابه سوگ عشق نشانده اىكه همه سينه ها و همه جانهاتو را مى طلبداى غريب الغربا!محبوبه باقرى آزاد
جوشش دعاكـمـى بـذر گـل گـنـدم بـكاريـمبـراى كـفـتـران سـبـز مـشـهدبـنـوشـيـم آب صـاف مـهربـانىشـبـيـه هـشـتـمين شعر (محمـد)اگـر چـه گـنبـدش دور است از ماولـى راه نـگـاهـش باز بـاز استدواى زخـم بـال كـفـتــرانــشدو ركعت عشق و يك قطره نماز استخـداى آرزوهـايـم كـمـــك كـنحـرم را تـوى خـواب خـوش ببينمضـريـح آشـنـايـش را بـبـوسـمگـل صـحـن نـگـاهـش را بـچينمكـمـك كـن كـفـتـرى بر شانه هايمبـسـازد لانـه اى از مـهـربـانـىكـمـك كـن تـا دعـايـم سـبز باشدبـسـازم يـك ضـريـح آسـمـانـىكـمـك كـن مـثـل مشهد، شهر رؤيادلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــدپـر از پـرواز كـفـتـرهـاى كوچكسـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشدكـمـك كـن ضـامـن آهـوى قـلبمبـه رنـگ يـك دعـا در مـن بجوشدخــداى آرزوهــايــم كـمـك كنكـه يـك كـفـتـر دعـايـم را بنوشدنسرين راسخى
درود بر تواى هشتمين سپيده– اگر از سايه ساران درود مى پذيرى-باران نيز به اِزاى تو پاك نيست.و بر ما درود– اگر فاصله خويشتن تا تو را ،تنها بتوانيم ديد-اى آفتاب،ما آن سوى ذرّه مانده ايم!
من آن پرنده مهاجرمكه هزار سال پريده استاما هنوز،سواد گنبدتپيدا نيست.آوخ كه بال كبوتران حَرَمتاز چه تيرهاى زهرآگين خسته استشكسته است.
اى عرش !اى خون هشتم !نيرويى ديگر در پرم نه !كه ما را هزار سالنه رهتوشه اى بر پشت بودو نه شمشيرى در دست !و مگر در سينه ،عشق مى افروختمى سوخت ،كه چراغ تو ،روشن ماند.
رشته اى از زيلوى حَرمتزنجير گردن عاشقانو سلسله وحدت استو خطى كه روستاها را به هم مى پيوندد.
گل مُهره هاى ضريحتدلهاى بيرون تپيده ماتبلور فلزى ايمان است.چنان گسترده اىكه جز از حلقه ضريحت نمى توان ديد !تو را بايد تقسيم كردآن گاه به تماشا نشستخاك تو ، گستره همه كائناتو پولاد ضريحتقفسى ستكه مايارايى خود رادر آن به دام انداخته ايمتو سرپوش نمى پذيرىطلاى گنبدَتروى زردى ماستاز ناتوانى ادراكمان از توكه بر چهره مى داريم
تو مركز وُفورىكِشتهاى ما از تو سبزپستانهاى ما از تو پر شير است.تو مَدار نعمتىسيبستانهامانسرخى چهره رااز زردىِ قبّه تو وام دارندو گنبد توتنها و آخرين آشتى مابا زر استهر چند اگرفريب زراندوزان تاريخ باشد* * *شتر از مسلخبه فولاد تو مى گريزدآهن توپيوند جماد و نبات و حيوانبخشش تو ،اعطاى خداى سبحان استوقتى تو مى بخشىدست مريخ نيزبه سوى سقاخانه اتدراز است.ناهيد و كيوان و پروين ،ديروز ، صف در صفدر كنار من و آن مرد روستا ،در مضيف خانه توكاسه در دستبه نوبت آشايستاده بوديم.* * *كاش ( ايستاده) بوديم !تو ايستاده زيستىهر چندبا ميوه درختى گوژ و نشستهمسمومت كردند.اما ،شهادتتو را ايستاده ، درود گفت.و اينك جايى كه تو خوابيده اىهمه كائنات به احترام ايستاده است.* * *من با اشك مى نويسمشعر منعشقى استكه چون مورچهبر كاغذ راه افتاده استاى بلند !سليمان وارپيشِ روى رفتار مندرنگ كن !سپاه مهرت را بگونيم نگاهى به جاى مورچگان بيفكند.
* * *
تو امامى !هستى با تو قيام مى كنددرختان به تو اقتدا مى كنندكائنات به نماز تو ايستادهو مهربانىتكبيرگوى توستعشقبه نماز توقامت بسته استو در اين نمازهر كس مأموم تو نيست(مأمون) است !درست نيستشكسته است.تاريخ چون به تو مى رسدطواف مى كند.
يا كلمة الله !عرفان در ايستگاه حَرمتپياده مى شودو كلمهچون به تو مى رسدبه دربانى درگاهتبه پاسدارى مى ايستد !شعر من نيزكه هزار سال راه پيمودههنوز ،بيرون بارگاه تومانده است.على موسوى گرمارودى
چشمههای خروشان تو را میشناسندموجهای پريشان تو را میشناسندپرسش تشنگی را تو آبی، جوابیريگهای بيابان تو را میشناسندنام تو رخصت رويش است و طراوتزين سبب برگ و باران تو را میشناسندهم تو گلهای اين باغ را میشناسیهم تمام شهيدان تو را میشناسنداز نشابور بر موجی از «لا» گذشتیای که امواج طوفان تو را میشناسندبوی توحيد مشروط بر بودن توستای که آيات قرآن تو را میشناسندگرچه روی از همه خلق پوشيده داریآی پيدای پنهان تو را میشناسنداينک ای خوب، فصل غريبی سر آمدچون تمام غريبان تو را میشناسندکاش من هم عبور تو را ديده بودمکوچههای خراسان تو را میشناسند
قيصر امينپور
چون طلاگشته رخشان ز دورمثل رودپر ز خنده هاى نورگنبد رضاچون نگينبر فراز آسمانمثل گلتوى باغ اين جهانخوب و بهترينگشته امراهوار خاك اوتا رسمبر ضريح پاك اوبوسه اى زنممى تپدقلب من به سينه امچون رسمدل ز غصه ها و غمپاك مى شوداى رضا!اى رضايت خدا!لطف تو از عنايت خداخوب و آشنااى امام!اى امام هشتمين!پيشوا!اى تو مهربانترينبر تو صد سلامگنبدتچلچراغ مشهد استزايرت مى برد به روى دستخاك مرقدت
کد را وارد نمایید:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان webomomi120 و آدرس webomomi120.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS