شعر درباره انتظار؛ شعر در فراق امام زمان (عج)
نوشته شده توسط : webomomi120

مجموعه: امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

 

شعر انتظار در زبان و ادبیات فارسی به فراخور جایگاه آن‌کسی که شاعر چشم انتظارش است، می‌تواند مضامین عاشقانه یا مذهبی داشته باشد. در زمینه شعر انتظار مذهبی، شاعران فارسی زبان با دلبستگی به دین اسلام و توجه به آموزه‌های مذهب شیعه، در طول قرن‌ها شعر انتظار را رشد و توسعه داده‌اند. مخاطب در این شعر امام زمان (عج) است و شاعر با او کلام دل می‌گوید. شعر انتظار فرهنگ مهدویت و شعر مهدوی را به وجود آورده است. در مطلب حاضر غزلیات و قطعات منتخب، تک‌بیت‌های ناب، اشعار نو و سپید، رباعیات و دوبیتی‌هایی درباره انتظار، همچنین متن شعر انتظار مرحوم آقاسی را خواهید خواند سایت اطلاعات عمومی.

عکس نوشته شعر انتظار امام زمان - خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام

 

 


خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام

او که نامش با لبانم آشناست


من گل نرگس برایش چیده ام

باورم کن خواهد آمد، باوفاست


امشب از فرط جنون در سینه دل

یکنفس تا صبح هو هو میکند


آخر این دل، این دل بی طاقتم

دست احساس مرا رو میکند


نذر کردم لحظه‌ی تنگ غروب

نذر، یک شب اشک نیلی ریختن


بر سر هر کوچه‌ی شهر خیال

شب چراغی از نگاه آویختن


باز می‌سایم نگاهم را به راه

خیره بر دروازه‌های نیمه باز


گام‌ها فرسوده‌ام در کوچه‌ها

کوچه‌های خاکی دور و دراز


بی‌قرارم، ناشکیبم، مست مست

امشب از یاد تو لبریزم بیا


آه می‌خواهم که قبل از مرگ خویش

دست بر دامانت آویزم بیا


خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام

او که نامش با لبانم آشناست


من گل نرگس برایش چیده‌ام

باورم کن خواهد آمد، باوفاست


مژده پاك سرشت


~*~*~*~*~*~*~*~*~


بیا که آینه‌ی روزگار زنگاری است

بیا که زخم زبان‌های دوستان کاری است

به انتظار نشستن در این زمانه‌ی یأس

برای منتظران چاره نیست ناچاری است

به ما مخند اگر شعرهای ساده‌ی ما

قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است

چه قاب‌ها و چه تندیس‌های زرینی

گرفته ایم به نامت که کنج انباری است

نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود

کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است

به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم

تمام سال اگر کارمان عزاداری است

نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند

که کار منتظرانت همیشه بیداری است

به قول خواجه‌ی ما در هوای طره‌ی تو

«چه جای دم زدن نافه‌های تاتاری است»

سعید بیابانکی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

گمان کنم که زمانش رسیده برگردی

به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی

هزار بیت فرج نذر می‌کنم شاید

به دفتر غزلم ای قصیده برگردی

زمان آن نرسیده کرامتی بکنی

قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟

مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی

به شهر سبز ترین آفریده برگردی

گمان کنم که زمانش...گمان کنم حالا

که پلک شاعری من پریده برگردی

نگاه کن! به خدا بی تو زندگی تنهاست

قبول کن که زمانش رسیده برگردی

نغمه مستشار نظامی

عکس نوشته انتظار امام زمان - این هفته هم گذشت تو اما نیامدی


این هفته هم گذشت تو اما نیامدی

خورشید خانواده زهرا نیامدی

از جاده همیشه چشم انتظارها

‏ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم

‏اما غروب آمد و آقا نیامدی

از ناز چشم‌های تو اصلا بعید نیست

‏شاید که آمدی گذر ما نیامدی

امروزمان که رفت چه خاکی به سرکنیم

‏آقای من اگر زد و فردا نیامدی

فرصت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم

تا روبرویمان نشدی تا نیامدی

یابن الحسن بیای قنوتم وظیفه است

دیگر به ما چه آمده ای یا نیامدی

علی اکبر لطیفیان

~*~*~*~*~*~*~*~*~

چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی

چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه

برای عده‌ای، ولی چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی

مهدی جهاندار

~*~*~*~*~*~*~*~*~

 

خزان ز راه می‌رسد، جوانه پیر می‌شود

نَفَس چه زود می‌رود، بیا که دیر می‌شود

شب است و باد می‌وزد، چگونه صبح می‌کنی؟

دلم چه شور می‌زند؛ به غم اسیر می‌شود

چه راه‌ها که بی عبور تو غبار می‌خورد

چه دشت‌ها که بی حضور تو کویر می‌شود

همیشه در تخیلم ز شوقِ وصل، خُرّمم

نگو ز هجر با دلم، بهانه گیر می‌شود

اگر نیایی ای بهار آرزوی فاطمه

مرام تازیانه خدشه ناپذیر می‌شود

که گفت زود می‌رسی؟ «چه دیر زود می‌شود»

نَفَس نمانده زود باش! بیا که دیر می‌شود...

حسین بیاتانی

عکس نوشته شعر انتظار امام زمان - دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

 

 


خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

فاضل نظری

~*~*~*~*~*~*~*~*~

در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست

که روشن است در این کوچههای ظلمانی

قیصر امین پور

~*~*~*~*~*~*~*~*~

چرا از آمدن او خبر نمی‌آید؟

و انتظار قریبش به سر نمی‌آید؟

رضا خیری

~*~*~*~*~*~*~*~*~

آقا چقدر فاصله اندوه انتظار

فکری برای این سفر راه دور کن

پروانه نجاتی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

 

فروغ بخش شب انتظار، آمدنی‌ست

نگار، آمدنی غمگسار، آمدنی‌ست

مرتضی امیری اسفندقه

~*~*~*~*~*~*~*~*~

باران پاک رحمتی و خاک می‌کشد

هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز

سید محمد رضا شرافت

~*~*~*~*~*~*~*~*~

طاقت از دست شد، ای مردمک دیده! دمی

پرده بگشای! که مردم نگرانند هنوز

مشفق کاشانی

عکس نوشته منتظر ظهور امام زمان عج

 


 

این روزها که می‌گذرد هر روز

احساس می‌کنم که کسی در باد

فریاد می‌زند

احساس می‌کنم که مرا

از عمق جاده‌های مه آلود

یک آشنای دور صدا می‌زند

آهنگ آشنای صدای او

مثل عبور نور

مثل عبور نوروز

مثل صدای آمدن روز است

آن روز ناگزیر که می‌آید

روزی که آسمان

در حسرت ستاره نباشد

روزی که آرزوی چنین روزی

محتاج استعاره نباشد

ای روز آفتابی

ای مثل چشم‌های خدا آبی

ای روزِ آمدن

ای مثل روز، آمدنت روشن

این روزها که می‌گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما با من بگو

که آیا من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

~*~*~*~*~*~*~*~*~

بهارهای شگفتی

در راهند

فردا، گلی می‌شکفد

که بادها را

پرپر می‌کند

علیرضا قزوه

~*~*~*~*~*~*~*~*~

این که با کسی که بی قرار نیست

صبح و شب

گفتگو کنی که انتظار چیست

خنده‌دار نیست؟

...

خنده‌دار نیست؟

این که با کسی که در دلش قرار نیست

صبح و شب

گفتگو کنی که انتظار چیست؟

حسین بیاتانی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

 

نیستی و سالهاست

دانه‌های برف

این مسافران بی قرار ابرها

با علامت سوال چترها

مواجه‌اند

نیستی و کودکانمان

ـ با کمان ـ

قاب آفتاب را نشانه رفته اند

آسمان

غیر جای خالی

پرندگان مرده را

نشان نمی‌دهد

هیچکس برایمان

دست دوستی

تکان نمی‌دهد

نیستی و

موجها هنوز

سنگ خاک را

به سینه می‌زنند

ابرها هنوز

روی حرف آفتاب

حرف می‌زنند

محمد حسین نعمتی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

ساده است اگر بهار

جنگلی سترگ را برگ و بر دهد

یا پرنده را

ز شاخه ای به شاخه ای دگر سفر دهد

من در انتظار

آن بهار گرم و بی قرار آفتابی ام

می رسد،

مرا عبور می‌دهد

ز روزهای سرد و سخت

خاک را پرنده می‌کند

سنگ را درخت...

مصطفی علی‌پور

عکس نوشته انتظار امام زمان عج

 

 

رباعیات و دوبیتی‌هایی درباره انتظار

 


بی‌تاب‌تر از جان پریشان در شب

بی‌خواب‌تر از گردش هذیان بر لب

بی‌رؤیت روی او بلاتکلیفم

مثل گل آفتاب‌گردان در شب


محمدمهدی سیار

 

~*~*~*~*~*~*~*~*~

مرا از شرمساری‌ها رها کن

زدست بی قراری‌ها رها کن

بیا یک صبح آدینه دلم را

از این چشم انتظاری‌ها رها کن

***

ز ابر آه من آیینه پر شد

دلم از غربتی دیرینه پر شد

ز بس ماندم در این چشم انتظاری

تمام عمرم از آدینه پر شد

***

جهان در حسرت آیینه مانده ست

گرفتار غمی دیرینه مانده ست

شب سردی ست بی تو بودن ما

بگو تا صبح چند آدینه مانده ست؟

***

خدایا!، زنده کن شوق دعا را

شبی سرشار کن از خویش ما را

ببین! چشم انتظاران بهاریم

پر از آدینه کن تقویم‌ها را

سید حبیب نظاری

~*~*~*~*~*~*~*~*~

ای مهر! بیا و ماه شهریور باش

ای جمعه! بیا و جمعه آخر باش

ما منتظر حلول ماه از قدسیم

ای عید! بیا و جمعه دیگر باش

احسان کاوه

~*~*~*~*~*~*~*~*~

شهر آینه دار می‌شود با یک گل

پروانه تبار می‌شود با یک گل

گفتند نمی‌شود ولی می‌بینند

یک روز بهار می‌شود با یک گل

هادی فردوسی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

هم چاه سر راه تو باید بکنیم

هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم

این نامه‌ی چندم است که می‌خوانی

داریم رکورد کوفه را می‌شکنیم

***

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی

بر ریشه‌ی خواب ما تبر هم بزنی

آقا تو که خوب می‌شناسی ما را

زنگ در خانه را اگر هم بزنی

***

هر چند که خسته ایم از این حال نیا

شرمنده! اگر ندارد اشکال نیا

ما خط تمام نامه هامان کوفی است

آقای گلم زبان من لال نیا

***

سر تا سر جان ما پر از تب نشده

چون جام جنون ما لبالب نشده

ما منتظریم ماه کامل بشود

دور قمری چهارده شب نشده

***

ای قبله‌ی ابرهای بار آور تو

دریا به نماز ایستاده در تو

باران که گرفته است تسبیح به دست

دارد صلوات می‌فرستد بر تو

جلیل صفربیگی

 

عکس نوشته شعر انتظار امام زمان - شاید این جمعه بیاید شاید

 

 


 

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش ان دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

دست افشان پای کوبان می‌روم

بر در سلطان خوبان می‌روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

برکه بسپارد زمام خویش را

با همه لحن خوش آوایی ام

در به در کوچه تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می‌شدی

مایه‌ی آسایه ما می‌شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسایل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان منست

نامه تو خط امان منست

ای نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه مشعر کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است





:: برچسب‌ها: اشعار , شعر امام زمان , امام زمان , اشعار امام زمان , شعر انتظار , انتظار فرج , فرج امام زمان , آخر الزمان , حضرت مهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 بهمن 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: